ممنون رضا جان, واقعا دستت درد نکنه.مطلبی که نوشته بودی عالی بود.
دوستان, هموطنان اگه خودتون رو فقط چند دقیقه جای اونها بذارین , مطمئن هستم که هر کمکی که از دستتون بر بیاید دریغ نمیکنین.
در سکوت مطلق ,
در خانه,
در آرامش کامل,
در خواب ناز,
در کنار اعضای خانواده,
ناگهان زمین می غرد , خانه ها با غرش زمین از خواب بیدار میشوند,
سنگ,
آجر,
آهن,
صدایی به گوش میرسد:
پدر... مادر...
آوارها میریزند و میریزند...
قبل از اینکه پدر بتواند فرزندش را نجات دهد...
دوباره درسکوتی مطلق
در آرامش کامل
در کنار خانواده
... .
ای کاش در این سرزمین کسی بود که به داد این آشنا ی غریب میرسید.
ای کاش در این خاک پاک , چیزی بود که دل این عاشق را نوایی میداد.
ای کاش در این رویای سبز, رنگی بود که اورا پررنگ میکرد.
ای کاش در این زندگی , عشقی بود که او را عاشق میکرد.
ای کاش در این آسمان ابری,کسی بود که بال شکسته ی این کبوتر را میبست و ای کاش... .
ای کاش...